یادی از سیدجعفر شهیدی در سالگرد درگذشتش

درگذشت

یادی از سیدجعفر شهیدی در سالگرد درگذشتش

علی متقیان در یادداشتی از سید جعفر شهیدی یاد کرد و از دیدار آن مرحوم با یکی از اساتید دانشگاه یاد کرد.

به گزارش سلام دکتر، در این مقاله که سوم آذرماه مصادف با چهاردهمین سال درگذشت سید جعفر شهید، نویسنده، مترجم و استاد تاریخ اسلام است، آمده است:

انقلاب فرهنگی در ایام پرتلاطم انقلاب فرهنگی و افتتاح دانشگاه ها با صدور دستوری از دانش آموزان موفق با حداکثر 25 واحد درسی دعوت به حضور در مدارس کرده است.

در برنامه درسی این دانشجویان و سپس برای تمامی دانشجویان، بسیاری از فعالیت های آموزشی عمومی از جمله معارف اسلامی و تاریخ اسلام به نقش دکتر در نظر گرفته شده است. احمد احمدی که دبیر کانون انقلاب فرهنگی نیز هست.

او گروهی از دانشگاه‌های معتبر و اساتید دانشگاه را مأمور تدوین کتاب‌هایی در زمینه فعالیت‌های تدریس اسلامی کرد. یکی از دانشمندانی که برای تألیف کتاب برای مطالعه «تاریخ تحلیلی اسلام» انتخاب شد، دکتر سید جعفر شهیدی بود که برای اولین بار کتاب را تدوین کرد و چندین بار کتاب خود را در چند دانشگاه نوشت. این کتاب در مرکز چاپ علوم که در آن زمان برای تألیف و ترجمه کتاب های درسی راه اندازی شده بود، منتشر شده و در اختیار دانش آموزان قرار دارد.

با وجود انتشار این کتاب، یکی از بزرگان حوزه علمیه که از صاحب نظران تاریخ اسلام است و کتابی از ایشان در سال‌های 54 و 55 منتشر شده بود، با انتشار کتاب جدید دکتر شهیدی مخالفت کرد. منتقدی عاقل و با اخلاق. ایشان (حفظه الله) برخلاف مفاسدی که امروزه با آن مواجه هستیم، به جای اعتراض به رسانه ها و ایجاد فضای روانی، کتابی مانند تاریخ اسلام برای غیر علما منتشر شده است. دانشگاه معتبر، پس از آن، پاسخ نگارنده به رسانه ها در پی دعوای دانشگاه و سمینار، اعتراض خود را به کتاب دکتر شهیدی برای مستضعف دکتر احمد احمدی مطرح کرد.

این مرد بزرگ که استاد اخلاق نیز بود، پس از ملاحظه نظر صحیح و صادقانه حوزه، تصمیم گرفت دو مسئول (نویسنده و منتقد) را در کنار هم قرار دهد تا نویسنده بتواند به نصایح منتقدان و منتقدان گوش فرا دهد و نظر قانع کننده ای بدهد. پاسخ.

خوشبختانه توفیق به دنبال من آمد و این وظیفه از سوی دکتر احمدی به من محول شد. وظیفه اصلی که امروز از افراد بزرگ می خواهم در چنین مواردی انجام دهند، حل و فصل اختلافات داخلی است، نه اینکه اجازه دهند بحث های علمی رسانه های اجتماعی را پایین بیاورند.

هدف من تشکیل و برنامه ریزی جلسه دو استاد و گرد هم آوردن دو متخصص است.

با قدردانی از این دستاورد، با دعوت از هر دو بزرگوار، زمان متوسطی برای صرف ناهار در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان تعیین شد.

رمضان 62 با 63. این بزرگوار در آن سال در یکی از مساجد تهران در مراسم کلیسایی شرکت می کرد. تلفنی با ایشان صحبت کردم و ایشان با بزرگواری پیشنهادات دکتر احمدی را پذیرفتند و اعلام کردند که حاضرند یک روز بعد از نهار و مراسم کلیسا و بعد از نماز به منزل دکتر شهیدی بیایند تا بحث و جواب بدهند.

پذیرفتم که به منزل دکتر شهیدی بیایم و تلفنی با دکتر شهیدی جلسه مشترکی داشته باشیم و ایشان هم استقبال کردند و با احترام پذیرفتند و جلسه در منزل و کتابخانه دکتر شهیدی برگزار می شود. نشانی خانه داده شد و زمان جلسه برای یک بعدازظهر گرم تابستانی در ماه رمضان تعیین شد.

در روز انتخاب شده با جیپی که همراه داشتم برای نماز ناهار و شام به مسجد رفتم، جواب دادند.

وقتی سؤالات پراکنده شد، برای کار با یک متخصص تماس گرفتم. در سال های قبل از انقلاب اسلامی در خدمت ایشان بودم و یک کار فرهنگی مشترک انجام می دادم و از قبل با هم آشنا بودیم. با شکوه فراوان رسیدند و بیریا سوار جیپ شد و به سمت نارمک استاد شهیدی حرکت کرد.

با توجه به آدرس به منزل استاد رسیدیم که با استقبال گرم ایشان و دوستی که انگار منتظر بود مواجه شد.

وارد خانه شدیم. طبقه اول کتابخانه اساتید بود و میزی در ورودی کتابخانه چیده شده بود که در آن دو استاد یکی نویسنده و دیگری نقد و بررسی صمیمانه و صمیمانه با هم تبادل نظر می کردند و حوصله و نظرات علما را داشتند.

کندی روزه ماه رمضان و ماه های گرم تابستان مانع بحث بزرگواران نشد. مصاحبه داغ است و هر از گاهی استاد شهیدی بلند می شود، کتابی برمی دارد و مثلا از منابع اصلی.

گاه حجم داستان طبری و گاه داستان زندگی ابن هشام و گاه داستان یعقوبی و گاه … را ارائه می کرد و هر یک کتاب ها را به استاد تقدیم می کرد. من هم به دوردست ها نگاه کردم و توجه علمی و تلاش و دفاع از کتاب های درسی کتاب را دیدم.

این دو رئیس مراقب، صبور، عاقل، قوی، باهوش، متواضع و متواضع نسبت به یکدیگر بودند که حتی در مواقعی بحث های دو طرف به بحثی تند تبدیل می شد! کو یوریسی. من مرتب شاهد بودم و از اعتماد دو متخصص در بحث بهره بردم.

این گفتگوها بیش از سه ساعت به طول انجامید و نکات مهمی تبادل نظر شد. به عنوان شاهد در جریان بحث، از دیدن این دو استاد خوشحال شدم و متوجه شدم که هر دو از این دیدار خوشحال بودند و هر دو می توانند خوشحال و راضی باشند.

مصاحبه تموم شد و گفتم میرم جلو و از نزدیک نگاه میکنم. دکتر شهیدی دفتری برداشت و گفت: من تازه کار جدیدی را شروع کرده ام، تصمیم دارم در صورت موفقیت، نهج البلاغه را به فارسی ترجمه کنم. دفتر را باز کرد و بخشی از خطبه اول خود را خواند که ترجمه آن را به نهج البلاغه آغاز کرد. استاد دانشگاه که همراه ما بود از او تعریف کرد و او را به ادامه کار تشویق کرد.

در این دیدار که گاه یادآوری می شد، شهید بامسمایی با یادی از فرزند شهیدش که در دوران دفاع مقدس درگذشت، خاطراتی از شهید و دوران تحصیلش در مدارس عالی قم و نجف بیان کرد. با تمام احساسات دنبال شده است.

دیدار دو بزرگوار در فضایی نزدیک و آرام به پایان رسید. بعدازظهر گرمی بود. هنوز غروب نشده بود. به اتفاق آیت الله با استاد و دوست آقا از منزل خارج شدیم تا ایشان با ماشین بدرقه شدند و با دستور هر دو از جلسه خداحافظی کردیم.

پس از این جلسه هیچ توبیخ و تفسیری از سوی آیت الله برای این کتاب نوشته نشد و سال هاست که کتاب به عنوان کتاب درسی تاریخ تحلیل اسلامی در دانشگاه ها نوشته شده است.

امروز که برای اولین بار این خاطره را می نویسیم، سال هاست که ملاقات موفقی از دکتر شهیدی نداشتیم، دکتر احمدی که از این مکان دیدن کردند، سلامت و عمر طولانی دارم. تا زمانی که نتوانستم رضایت ایشان را برای این یادبود جلب کنم، از ذکر نام استاد خودداری کردم.

هدف از این یادداشت این است که به همه بزرگ‌سالانی که اعتراض عاقلانه و شایسته‌ای به ایده یا سند دیگری دارند، یادآوری شود که از این فرصت برای اطلاع‌رسانی استفاده کنند و طرف مقابل را به ملاقات دعوت کنند، بحث کنند و فرصت‌هایی را برای بیان نظرات خود در نظر بگیرند. در یک منطقه بسته اما صمیمی مشکل را حل کردند و به یک ایده رسیدند و کار را به مناطق دیگر نبردند.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید