گیاهخواری چیه اصلاً؟ یه جور سبک زندگی باحال!

خب بذارید از اینجا شروع کنیم : چطوری شد گیاهخوار شدم؟ شاید باورتون نشه ولی اصلا قرار نبود گیاهخوار بشم! من همیشه فکر می کردم گیاهخوارها یه جور آدم های خاصی هستن یه کم عجیب و غریب و خیلی سخت گیر. راستش رو بخواید عاشق کباب و جوجه بودم! ولی یه روز همینجوری اتفاقی یه مستند درباره صنعت گوشت دیدم. وای خدا دهنم باز مونده بود! تصاویری که دیدم واقعیت هایی که فهمیدم انقدر تکونم داد که دیگه نتونستم مثل قبل به گوشت نگاه کنم. انگار یه پرده از جلوی چشمام کنار رفت و یه دنیای جدیدی رو دیدم.

رژیم غذایی

گیاهخواری چیه اصلاً؟ یه جور سبک زندگی باحال!

اول از همه بیایم یه کم خودمونی حرف بزنیم. وقتی میگیم رژیم غذایی گیاهی یا گیاهخواری منظورمون چیه؟ خب خیلی ساده ست : یعنی دیگه گوشت مرغ ماهی و کلاً هر چی که جونور بوده رو نمی خوریم. به جاش تمرکزمون روی سبزیجات میوه ها حبوبات غلات مغزها و دانه هاست. انگار یه جور مهمونی رنگارنگ از مواد غذایی خوشمزه رو به بدنمون دعوت می کنیم!

البته گیاهخواری فقط یه رژیم غذایی نیست به نظر من یه سبک زندگیه. یه جور انتخاب آگاهانه برای اینکه به بدنمون احترام بذاریم به حیوونا مهربون باشیم و به سیاره مون کمک کنیم. شاید اولش یه کم سخت به نظر برسه ولی وقتی واردش میشی می بینی چقدر چیزای باحال داره! مثلاً من خودم کلی دستور پخت جدید یاد گرفتم طعم های جدیدی رو کشف کردم و حتی حس می کنم آدم سالم تر و پرانرژی تری شدم.

چالش های گیاهخواری چیان؟ همه اش گل و بلبل نیست!

خب راستش رو بخواید گیاهخواری هم مثل هر چیز دیگه ای چالش های خودشو داره. فکر نکنید همه اش گل و بلبله! اولین چالشی که من باهاش روبرو شدم مخالفت اطرافیان بود. خانواده م اولش خیلی مخالف بودن. می گفتن “مگه میشه بدون گوشت زندگی کرد؟” “پروتئینت چی میشه؟” “ضعیف میشی!” و از این حرفا. حتی دوستام هم مسخره م می کردن و می گفتن “تو دیگه داری خیلی افراطی میشی!”

مشکل بعدی پیدا کردن غذاهای گیاهی خوشمزه بود. اوایل فکر می کردم گیاهخواری یعنی فقط سالاد و سبزیجات آب پز! خیلی زود خسته شدم و حس کردم دارم از غذا لذت نمی برم. یه اشتباه دیگه که کردم اینه که فکر می کردم گیاهخواری یعنی هرچی گیاهیه سالمه! شروع کردم به خوردن کلی چیپس و پفک و نوشابه گیاهی! خب معلومه که اینجوری فقط چاق شدم و هیچ فایده ای هم نداشت.

مشکل بعدی مهمونی ها و رستوران ها بود. وقتی دعوت میشدم مهمونی همیشه استرس داشتم که چی بخورم. خیلی وقتا هیچی غذای گیاهی مناسب پیدا نمی شد و مجبور می شدم فقط سالاد بخورم. رستوران ها هم که دیگه بدتر! اکثر رستوران های سنتی فقط کباب و جوجه داشتن و انتخاب های گیاهی خیلی محدود بود.

یه چالش دیگه هم کمبود بعضی ویتامین ها و مواد معدنی بود. مثلاً ویتامین B۱۲ که بیشتر تو محصولات حیوانی پیدا میشه. اگر حواسمون نباشه ممکنه دچار کمبود این ویتامین بشیم و مشکلات سلامتی پیدا کنیم. آهن و کلسیم هم از جمله مواد مغذی هستن که باید بهشون توجه کنیم.

تجربه شخصی من : از شکست تا موفقیت!

خب حالا بذارید یه کم از تجربه شخصی خودم بگم. همونطور که گفتم اولش خیلی اشتباه کردم. فکر می کردم گیاهخواری یعنی محرومیت و غذاهای بی مزه. یه مدت خیلی سخت گرفتم و زود خسته شدم. یه بار حتی برای یه هفته کامل دوباره گوشت خوردم! احساس می کردم دارم شکست می خورم و شاید گیاهخواری برای من مناسب نیست.

ولی بعدش با خودم گفتم “نه تسلیم نمیشم!” تصمیم گرفتم یه رویکرد منطقی تر و متعادل تر داشته باشم. شروع کردم به تحقیق کردن درباره تغذیه گیاهی. کتاب خوندم مقاله خوندم ویدیوهای آموزشی دیدم و با گیاهخوارای دیگه صحبت کردم. فهمیدم که گیاهخواری اصلاً سخت نیست فقط باید اصولی و با برنامه پیش رفت.

اولین کاری که کردم این بود که یاد گرفتم چطور غذاهای گیاهی خوشمزه درست کنم. کلی دستور پخت جدید پیدا کردم و شروع کردم به آزمایش و خطا. فهمیدم که گیاهخواری یعنی تنوع و خلاقیت! می تونم با سبزیجات و حبوبات و ادویه های مختلف غذاهای خیلی خوشمزه و متنوعی درست کنم که حتی از غذاهای گوشتی هم لذیذتر باشن! مثلاً قرمه سبزی گیاهی قیمه بادمجون گیاهی پیتزا گیاهی برگر گیاهی استیک قارچ لازانیا گیاهی و دلمه های برگ مو شیشه ای و هزاران غذای خوشمزه دیگه!

دومین کاری که کردم اینه که یاد گرفتم چطور پروتئین گیاهی کافی دریافت کنم. فهمیدم که حبوبات عدس نخود لوبیا توفو تمپه کینوا مغزها و دانه ها منابع عالی پروتئین گیاهی هستن. شروع کردم به گنجوندن این مواد غذایی تو برنامه غذاییم. مثلاً صبحونه عدسی می خوردم ناهار سالاد عدس و شام خوراک لوبیا.  برای میان وعده با انواع جو دوسر دسر درست میکردم. باور کنید اصلاً احساس کمبود پروتئین نداشتم!

سومین کاری که کردم اینه که یاد گرفتم چطور با چالش های اجتماعی کنار بیام. به خانواده م و دوستام توضیح دادم که چرا گیاهخوار شدم و چه اهمیتی برام داره. بهشون گفتم که قصد ندارم کسی رو مجبور به گیاهخواری کنم فقط می خوام انتخاب خودمو داشته باشم. خوشبختانه بعد از یه مدت اونا هم کم کم پذیرفتن و حتی شروع کردن به امتحان کردن غذاهای گیاهی! تو مهمونی ها و رستوران ها هم یاد گرفتم چطور انتخاب های بهتری داشته باشم. مثلاً قبل از رفتن به رستوران منوشون رو آنلاین چک می کنم و رستوران هایی رو انتخاب می کنم که گزینه های گیاهی داشته باشن. اگر هم مهمونی دعوت بشم پیشنهاد میدم یه غذای گیاهی هم برای من درست کنن یا خودم یه غذای گیاهی با خودم میبرم.

چهارمین کاری که کردم اینه که به فکر مکمل های غذایی افتادم. با یه متخصص تغذیه مشورت کردم و فهمیدم که بهتره مکمل ویتامین B۱۲ مصرف کنم. همچنین سعی می کنم غذاهای غنی از آهن و کلسیم رو بیشتر تو برنامه غذاییم بگنجونم. مثلاً سبزیجات برگ سبز تیره بادام کنجد شیر بادام و غذاهای غنی شده با کلسیم.

راه حل های عملی : چطور گیاهخواری رو آسون تر کنیم؟

خب حالا که از تجربه خودم گفتم بذارید یه سری راه حل های عملی هم بهتون بگم که گیاهخواری رو براتون آسون تر کنه :

راه های جایگزین : اگر گیاهخواری کامل براتون سخته!

خب شاید گیاهخواری کامل برای همه مناسب نباشه. اشکالی نداره! مهم اینه که تلاش کنیم مصرف گوشت رو کم کنیم و غذاهای گیاهی رو بیشتر به برنامه غذاییمون اضافه کنیم. حتی اگه فقط هفته ای یه روز گیاهخوار باشید بازم تاثیر مثبتی روی سلامتی خودتون حیوانات و محیط زیست خواهید گذاشت.

راه های جایگزین دیگه ای هم وجود داره :

مهم ترین چیز اینه که یه روشی رو پیدا کنید که براتون پایدار باشه و ازش لذت ببرید. قرار نیست خودتون رو اذیت کنید یا محروم کنید. هدف اینه که یه سبک زندگی سالم تر و مهربون تر رو انتخاب کنید.

خروج از نسخه موبایل