خلاصه کتاب لیست مهمان ها

در جزیره‌ای دورافتاده عروسی به قتل بدل می‌شود؛ هر مهمان رازی دارد و در طوفانی سهمگین رازها فاش می‌شوند. رمانی معمایی با فضایی مشابه آثار آگاتا کریستی

کتاب

خلاصه فصل اول: اکنون: شب عروسی

شبی تاریک و طوفانی فضای جزیره‌ی کوچک را فرا گرفته است؛ جزیره‌ای منزوی که مراسم ازدواج جولز و ویل در آن برگزار می‌شود. در حالی که بادهای سهمگین و باران بی‌امان می‌کوبد میهمانان کهنه و خسته در چادری که مخصوص برگزاری مراسم برپا شده گرد هم آمده‌اند. چراغ‌ها در میان وزش بادها سوسو می‌زنند و حس ناخوشایند نگرانی و اضطراب در میان حاضران پراکنده است.

مراسم رسمی به پایان رسیده و شب وارد مرحله‌ی غیررسمی خود شده است. صدای خنده‌ها و مکالمه‌های پرهیاهو در فضا می‌پیچد اما زیر این شادی ظاهری تنشی سنگین و نامحسوس جریان دارد. شخصیت‌های مختلف – از جمله ساقدوش‌ها خانواده‌های عروس و داماد و دوستان نزدیک – هر یک با رازها و نارضایتی‌هایی که با خود به این مراسم آورده‌اند درگیرند. برخی در گوشه‌های چادر پچ‌پچ می‌کنند بعضی دیگر سعی دارند با نوشیدن مشروبات الکلی این احساسات را فرو بنشانند.

در میانه‌ی این شب چراغ‌ها به طور ناگهانی خاموش می‌شوند. لحظه‌ای سکوت محض همه را در بر می‌گیرد. در این تاریکی صدای جیغی هولناک به گوش می‌رسد. این فریاد که از سمت صخره‌های اطراف شنیده می‌شود باعث می‌شود موجی از ترس و سردرگمی بر مهمانان سایه افکند. افرادی با چراغ قوه به سمت بیرون می‌دوند تا منبع فریاد را پیدا کنند.

با روشن شدن مجدد چراغ‌ها چهره‌ی میهمانان حکایت از وحشتی بی‌سابقه دارد. همه به یکدیگر نگاه می‌کنند و بی‌صدا حدس می‌زنند که چه اتفاقی افتاده است. به زودی معلوم می‌شود که یکی از حاضران مفقود شده است؛ و سپس اجساد کشف می‌شود. این کشف وحشتناک شب را به یک کابوس بدل می‌کند و فضای جشن به صحنه‌ای از وحشت و بی‌نظمی تبدیل می‌شود.

با ادامه‌ی وقایع ارتباطات پیچیده و خصومت‌های پنهان میان افراد آشکار می‌شود. هر کس انگیزه‌ای برای نفرت یا حتی آسیب زدن به دیگری دارد. در این فصل تمرکز بر ایجاد تعلیق و معرفی تدریجی شک و تردید نسبت به تمام شخصیت‌های کلیدی است؛ به‌گونه‌ای که خواننده نمی‌تواند به راحتی اعتماد کند که چه کسی مقصر است.

فصل «اکنون: شب عروسی» با اوج گرفتن حس وحشت آشوب و تردید به پایان می‌رسد بدون آنکه هویت دقیق قربانی یا عامل این تراژدی مشخص شود؛ و در عوض بستری از تعلیق شدید برای ادامه داستان ایجاد می‌شود.

خلاصه فصل دوم : برنامه‌ریز عروسی

در این فصل روایت از دیدگاه آیفی برنامه‌ریز عروسی و مدیر محل برگزاری مراسم دنبال می‌شود. آیفی که مسئولیت کامل برگزاری این رویداد باشکوه را بر عهده دارد در حال آماده‌سازی نهایی برای مراسم فرداست. او خود را تحت فشار شدیدی احساس می‌کند چرا که زوجین – به ویژه جولز عروس – انتظارات بسیار بالایی دارند و کوچک‌ترین اشتباهی قابل پذیرش نیست.

آغاز فصل با توصیف محیط جزیره اینیس آنفارن همراه است؛ جزیره‌ای دورافتاده اسرارآمیز و در عین حال باشکوه که برای عروسی انتخاب شده است. آیفی نگاهی موشکافانه به چیدمان خیمه‌ها دکوراسیون غذاها و امکانات رفاهی می‌اندازد و در ذهنش چک‌لیست وظایف را مرور می‌کند. توصیفاتی دقیق از آماده‌سازی میزهای مهمانان تنظیم صندلی‌ها چیدمان گل‌ها و بررسی سیستم‌های صوتی ارائه می‌شود.

در ادامه آیفی به مشکلات غیرمنتظره‌ای اشاره می‌کند که از صبح با آن‌ها روبه‌رو شده است؛ از جمله نگرانی درباره وضعیت آب‌وهوا که در منطقه‌ای چون اینیس آنفارن غیرقابل پیش‌بینی است. او همچنین به فشار مضاعفی که توسط جولز اعمال می‌شود اذعان دارد. جولز فردی کمال‌گرا و سختگیر است که می‌خواهد عروسی‌اش بی‌نقص و خیره‌کننده باشد.

آیفی در تعامل با تیم خود – شامل خدمتکاران آشپزها و سایر کارکنان – لحظاتی از استرس و تنش را تجربه می‌کند. چندین مورد اضطراری پیش می‌آید: تجهیزات الکترونیکی مختل می‌شوند برخی مواد غذایی دیر می‌رسند و کارگران از فشار کار به ستوه آمده‌اند. آیفی با مهارت و خونسردی تلاش می‌کند همه مسائل را مدیریت کند هرچند در باطن احساس فرسودگی می‌کند.

در میانه‌ی روایت آیفی به بخشی از خاطرات شخصی خود اشاره می‌کند؛ او خود نیز روزی در این جزیره ازدواج کرده و حالا خاطرات تلخ و شیرین آن روز برایش زنده شده‌اند. این درون‌نگری به خواننده ابعاد عاطفی بیشتری از شخصیت آیفی نشان می‌دهد و عمق درگیری ذهنی او را آشکار می‌سازد.

با نزدیک شدن به پایان روز آیفی با جولز جلسه‌ی نهایی هماهنگی برگزار می‌کند. جولز با لحنی سرد و قاطع بار دیگر بر اهمیت نظم و شکوه مراسم تأکید می‌کند و هیچ جایی برای خطا باقی نمی‌گذارد. آیفی که در ظاهر آرامش خود را حفظ کرده در دل نسبت به سخت‌گیری‌های جولز احساس ناراحتی می‌کند اما می‌داند که این بخشی از حرفه‌ی اوست.

فصل با توصیف صحنه‌ای پایان می‌یابد که آیفی در دل شب با نگرانی به آسمان تیره و مواج دریا می‌نگرد و امیدوار است که فردا همه چیز طبق برنامه پیش برود. در همین حال سایه‌ای از پیش‌بینی خطر و حادثه در فضای جزیره احساس می‌شود بدون آنکه هنوز حادثه‌ای رخ داده باشد.

خلاصه فصل سوم : هانا: همراه مهمان

هانا که به همراه همسرش چارلی به جشن عروسی دعوت شده است از همان ابتدا احساس ناخوشایندی نسبت به فضا دارد. آن‌ها در کشتی کوچکی به سمت جزیره خصوصی حرکت می‌کنند؛ جایی که مراسم قرار است برگزار شود. شرایط آب و هوایی نامساعد و تلاطم دریا نگرانی‌های درونی هانا را تشدید می‌کند و به‌طور نمادین بر اضطراب پنهان او صحه می‌گذارد.

هانا و چارلی در میان دیگر مهمانان که اکثراً از طبقه‌های اجتماعی مرفه‌تر هستند احساس بیگانگی می‌کنند. این احساس در نحوه تعامل آن‌ها با سایرین از جمله جولز عروس مشهور و جاه‌طلب به‌وضوح نمایان است. هانا که خود را زنی معمولی و بی‌ادعا می‌داند نسبت به زندگی پر زرق و برق حاضران نوعی حس کمبود و نارضایتی مبهم در دل دارد.

در طول مکالمات میان مهمانان اختلافات طبقاتی رقابت‌های پنهان و خصومت‌های قدیمی آشکار می‌شود. هانا شاهد مکالمه‌هایی است که به طرز زیرکانه‌ای به گذشته‌های ناخوشایند اشاره دارند. او متوجه می‌شود که این جشن برخلاف ظاهر پرشکوهش زمینه‌ای برای بروز تنش‌ها و احساسات سرکوب‌شده شده است.

در ادامه هانا با جولز روبرو می‌شود. این دیدار باعث می‌شود احساسات متناقضی درون او شکل بگیرد: از یک‌سو تحسین نسبت به موفقیت جولز و از سوی دیگر احساس طردشدگی و تحقیر چراکه جولز آشکارا رفتاری سرد و از بالا به پایین با او دارد. این برخورد نارضایتی هانا از وضعیت زندگی و ازدواجش را شدت می‌بخشد و او را به تأمل درباره انتخاب‌هایش وامی‌دارد.

چارلی همسر هانا که پیش‌تر دوستی نزدیکی با جولز داشته رفتار گرمی با عروس نشان می‌دهد؛ امری که احساس حسادت و ناامنی را در دل هانا برمی‌انگیزد. نگاه‌ها اشارات و گفت‌وگوهای کوتاه میان این سه نفر نوعی تنش پنهان ولی قابل‌لمس ایجاد می‌کند که سایه آن بر ذهن هانا سنگینی می‌کند.

در پایان این فصل هانا در دل خود نوعی بی‌اعتمادی نسبت به همسرش احساس می‌کند بی‌آنکه مدرک روشنی داشته باشد. همچنین حس می‌کند چیزی شوم و نگران‌کننده در پس این مراسم باشکوه در جریان است؛ حسی که در فضای رازآلود و غم‌انگیز جزیره و رفتار غیرطبیعی برخی مهمانان منعکس شده است. این احساس نارضایتی اضطراب و ناامنی در دل هانا به شکلی فزاینده ریشه می‌دواند و نویدبخش حوادثی تلخ در ادامه داستان است.

خلاصه فصل چهارم: جولز: عروس

در این فصل جولز کیگان شخصیت محوری داستان و عروس مراسم با ترکیبی از هیجان اضطراب و تردیدهای درونی به تصویر کشیده می‌شود. فصل با تمرکز بر آمادگی‌های جولز برای عروسی آغاز می‌شود. او در حالی که ظاهرش را برای شب بزرگ آماده می‌کند درگیر افکاری درباره اهمیت مراسم فشارهای بیرونی و نیاز به حفظ تصویر بی‌نقص خود در میان مهمانان و رسانه‌ها است. جولز که به عنوان یک شخصیت شناخته‌شده و موفق در عرصه رسانه همواره تحت نظر عموم بوده است در این لحظه‌ها به شدت بر ارائه‌ی تصویری کامل و بی‌نقص از خود تأکید دارد.

گفت‌وگوهای کوتاه و پراکنده‌ی جولز با اطرافیانش از جمله ساقدوش‌ها و برگزارکنندگان مراسم حالتی پرتنش و رسمی دارند و بیشتر حول محور نظم زمان‌بندی و نگرانی‌های ظاهری می‌چرخند. با وجود این ظواهر کنترل‌شده جولز در خلوت خود با افکاری درباره‌ی گذشته‌ی ویل (داماد) و برخی نشانه‌های نگران‌کننده‌ای که پیش از مراسم دیده درگیر است. او نسبت به وفاداری ویل که سابقه‌ی روابط متعددی دارد تردیدهایی در دل دارد اما این نگرانی‌ها را به شدت سرکوب می‌کند تا نظم و اعتبار مراسم آسیب نبیند.

در میانه‌ی آماده‌سازی‌ها جولز به یاد برخی تصمیمات سختی می‌افتد که در طول برنامه‌ریزی مراسم گرفته است از جمله حذف برخی از اعضای خانواده یا مهمانانی که ممکن بود اعتبار مراسم را زیر سؤال ببرند. این خاطرات ابعادی سختگیرانه و در عین حال آسیب‌پذیر از شخصیت او را آشکار می‌کند؛ زنی که برای موفقیت و دیده شدن حتی حاضر به قربانی کردن روابط نزدیک خود شده است.

فضای درونی جولز آکنده از دوگانگی است: از یک سو شادی ساختگی و شور و شوقی که از خود نمایش می‌دهد؛ از سوی دیگر موجی از اضطراب پنهان درباره‌ی آینده‌ی زندگی مشترکش. نگاه او به آینده با تصاویری از شکوه و موفقیت همراه است اما سایه‌ای از عدم قطعیت نیز این رویاها را تهدید می‌کند.

در پایان فصل با آماده شدن کامل جولز برای ورود به مراسم صحنه با توصیفی دقیق از ظاهر خیره‌کننده‌ی او و فضاهای پرزرق و برق اطرافش بسته می‌شود. این تصویر بیرونی در تضاد کامل با تردیدها و نگرانی‌های درونی اوست تضادی که به طور ضمنی پیش‌بینی‌کننده‌ی حوادث تلخ بعدی در داستان است.

خلاصه فصل پنجم : جونو: ساقدوش

جونو روزنامه‌نگار سابق و اکنون ساقدوش عروسی جولز در این فصل به بیان احساسات درونی خود نسبت به محیط مراسم و افراد حاضر می‌پردازد. او از ابتدا با نگاهی موشکافانه و انتقادی فضای مجلل عروسی در جزیره‌ای دورافتاده را توصیف می‌کند؛ جایی که در آن زرق و برق ظاهری و فشارهای اجتماعی سنگینی بر او تحمیل شده است.

جونو در حین آماده‌شدن برای مراسم درون خود احساس گسست و نارضایتی شدیدی را تجربه می‌کند. او رابطه‌ای مبهم و پرتنش با جولز دارد؛ دوستی که در طول سال‌ها از صمیمیت گذشته فاصله گرفته و به رابطه‌ای پر از رقابت و قضاوت متقابل تبدیل شده است. این احساسات درونی باعث می‌شود جونو نوعی حس بیگانگی و حتی رنج پنهان نسبت به نقش خود در این مراسم داشته باشد.

در خلال توصیف‌های جونو مخاطب به گذشته او نیز آگاه می‌شود؛ جونو در گذشته با افشای یک رسوایی مطبوعاتی شهرت یافت اما این موفقیت حرفه‌ای بعدها به نابودی شغلی و بحران شخصی او منجر شد. اکنون با تحمل احساس شرم و بی‌ارزشی در مقام ساقدوشی ظاهر شده که باید لبخند بزند و نقش خود را بدون بروز نارضایتی ایفا کند.

تنش اصلی این فصل هنگامی برجسته می‌شود که جونو به رفتارهای سرد و گاه تحقیرآمیز جولز نسبت به خود حساس می‌شود. جولز در مقام عروس و شخصیت اصلی مجلس بی‌تفاوتی و خودخواهی خاصی نسبت به جونو نشان می‌دهد؛ گویی گذشته‌ی مشترک آن‌ها بی‌اهمیت شده است. این وضعیت باعث می‌شود جونو بیش از پیش احساس کند که در این جمع بزرگ و پرزرق‌وبرق جایی ندارد.

در طول این فصل نگاهی گذرا به شخصیت‌های دیگر مراسم نیز انداخته می‌شود؛ به‌خصوص داماد ویل که جونو نسبت به شخصیت خوش ظاهر اما مشکوک او بدگمانی‌هایی دارد. جونو در خلال مشاهدات خود رگه‌هایی از خشونت پنهان و خودشیفتگی را در چهره ویل می‌بیند؛ گرچه این احساسات درونی بیشتر به‌شکل زیرپوستی و در قالب تأملات شخصی مطرح می‌شود تا به رویدادی آشکار منجر شود.

در پایان این فصل جونو در سکوتی تلخ فرو می‌رود؛ سکوتی که پر از قضاوت‌های ناگفته دردهای پنهان و اضطرابی است که نوید وقایعی ناخوشایند در ادامه داستان را می‌دهد. او حس می‌کند که چیزهایی نادرست و تهدیدآمیز در دل این جشن ظاهراً کامل پنهان شده است؛ اما هنوز جرأت یا دلیلی برای آشکار کردن آن‌ها ندارد.

خلاصه فصل شیشم : اولیویا : ساقدوش عروس

در این فصل روایت از دیدگاه اولیویا خواهر ناتنی جولز و یکی از ساقدوش‌های عروسی بیان می‌شود. اولیویا با روحیه‌ای شکننده و احساساتی آشکار می‌شود که از لحظه‌های اولیه مراسم عروسی احساس اضطراب و نارضایتی عمیقی دارد. او در لباس ساقدوشی خود که ناراحت‌کننده و نامتناسب با روحیه‌اش است احساس بیگانگی می‌کند و از اینکه در مرکز توجه قرار بگیرد یا نقشی برجسته در این مراسم پر زرق‌وبرق داشته باشد آشکارا ناراحت است.

اولیویا به طور ضمنی به اتفاقات تلخی که در گذشته‌اش رخ داده اشاره می‌کند اگرچه در این مرحله از داستان جزئیات کامل فاش نمی‌شود. او احساس شرم اندوه و گناهی را حمل می‌کند که سایه‌ی سنگینی بر رفتار و افکارش انداخته است. در ذهنش مکالمات و قضاوت‌های دیگران را مرور می‌کند و این امر باعث افزایش اضطرابش می‌شود. نگرانی‌های مکرر درباره نگاه دیگران به ظاهرش عملکردش به عنوان ساقدوش و موقعیت اجتماعی‌اش در کنار مهمانان برجسته‌ی مراسم نشان‌دهنده‌ی بحران درونی و آسیب‌پذیری روانی اوست.

در طول روایت اولیویا چندین بار سعی می‌کند با محیط اطراف خود ارتباط برقرار کند اما احساس انزوا سردرگمی و عدم تعلق در سراسر فصل مشهود است. او به رابطه‌اش با جولز می‌اندیشد؛ رابطه‌ای که با وجود نزدیکی خونی همواره تحت‌الشعاع فاصله‌ی عاطفی سوءتفاهم‌ها و تفاوت‌های شخصیتی بوده است. جولز که زنی قوی موفق و مورد تحسین است در ذهن اولیویا به عنوان شخصیتی دست‌نیافتنی تصویر می‌شود که به شکلی ناخواسته احساس بی‌ارزشی را در او تشدید می‌کند.

اشارات کوتاهی به دیدار اولیویا با یکی از مهمانان مرد حاضر در عروسی دیده می‌شود؛ شخصیتی که برخوردش با او نقش مهمی در آشفتگی احساسی اولیویا داشته است. اولیویا در جریان روایت میان احساس میل به فاش کردن حقایق و ترس از پیامدهای آن در نوسان است. این کشمکش درونی او را به مرز تصمیم‌گیری‌های بحرانی سوق می‌دهد.

در پایان این فصل فضای ذهنی اولیویا تیره‌تر می‌شود. ترس خشم و احساس بی‌پناهی به اوج می‌رسند و پیش‌بینی حوادث تلخ‌تر در ادامه داستان تقویت می‌شود. لحن روایت در این فصل کاملاً آمیخته با ناامیدی تنش عاطفی و فشار روانی است که به شکلی ملموس به خواننده منتقل می‌شود و زمینه‌ساز افشای رازهای مهمی در بخش‌های بعدی داستان می‌گردد.

خلاصه فصل هفتم : روز قبل: هانا : همراه مهمان

هانا که در مراسم عروسی به‌عنوان همراه یکی از مهمانان حاضر شده است در این فصل با حالتی از اضطراب و ناراحتی به تصویر کشیده می‌شود. او همراه همسرش چارلی وارد جزیره‌ی خصوصی شده و در میان جمعیتی از افراد خوش‌لباس احساس بیگانگی می‌کند. از همان ابتدا مشخص است که هانا حس می‌کند در سطح اجتماعی پایین‌تری نسبت به دیگران قرار دارد؛ نگاهی انتقادی به رفتارهای متظاهرانه‌ی اطرافیان دارد و با نوعی بی‌قراری محیط اطراف را می‌کاود.

در این روز برنامه‌های متعدد برای سرگرمی مهمانان ترتیب داده شده اما هانا به سختی با این جمع رسمی و آداب‌دان ارتباط برقرار می‌کند. در حین رویدادها او خاطراتی از زندگی زناشویی خود را مرور می‌کند؛ تنش‌های پنهانی که اخیراً میان او و چارلی شکل گرفته‌اند در ذهنش جان می‌گیرند. او احساس می‌کند که ارتباط‌شان سرد شده و دیگر آن صمیمیت سابق را ندارند. این دغدغه‌ها باعث می‌شود هانا نسبت به فضای جشن بی‌تفاوت‌تر شود.

در ادامه هانا به نحوه‌ی رفتار عروس (جولز) و داماد (ویل) دقت می‌کند. او از ظاهر بی‌عیب و نقاب‌گونه‌ی این زوج متعجب می‌شود و زیر لب فاصله‌ی میان ظاهر جشن و واقعیت‌های زندگی را بازتاب می‌دهد. در یکی از لحظات مهم هانا شاهد صحنه‌ای نیمه‌خصوصی میان جولز و یکی از مردان دیگر می‌شود؛ گفتگویی کوتاه اما سنگین که نوعی اضطراب و رازی ناگفته را در دل او می‌کارد.

در خلال فعالیت‌های روز قبل هانا با برخی دیگر از مهمانان برخورد می‌کند. برخوردها غالباً سطحی و مملو از ظواهر است. او حس می‌کند که در این فضای پرزرق و برق جایگاه واقعی انسان‌ها پشت نقاب‌هایی پنهان شده است. یکی از اتفاقات قابل توجه دیدار اتفاقی او با ساقدوش‌هاست که رفتارهایشان خصوصاً برخورد اولیویا باعث می‌شود هانا به نارضایتی‌های پنهان در پس‌زمینه‌ی جشن مشکوک شود.

افکار هانا همچنان به زندگی شخصی خود معطوف است. او به یاد می‌آورد که چگونه روزگاری خود و چارلی را عاشقانی بی‌پروا می‌دید اما اکنون احساس می‌کند شکاف‌هایی آرام و ناپیدا میان‌شان ایجاد شده است. این تأملات با محیط غریب جزیره و رفتار سرد اطرافیان درهم‌آمیخته و باعث می‌شود حس ناامنی درونی او عمیق‌تر شود.

فصل با صحنه‌ای به پایان می‌رسد که در آن هانا و چارلی در اتاقشان هستند. سکوتی ناخوشایند میانشان حاکم است؛ سکوتی که پر از حرف‌های ناگفته و ترس‌های فروخورده است. هانا به بیرون از پنجره خیره می‌شود به جزیره‌ی تاریک و نگران چیزی است که هنوز آشکار نشده اما در فضای سنگین اطراف کاملاً محسوس است.

خلاصه فصل هشتم : روز قبل : جولز: عروس

در این فصل جولز شخصیت اصلی و عروس داستان در آستانه مراسم عروسی بزرگ خود قرار دارد. او در اتاقش در اقامتگاه خصوصی جزیره مشغول آماده‌سازی برای روز بزرگ است. فضای ذهنی جولز ترکیبی از هیجان استرس و اضطراب است. از همان ابتدا ذهن او با وسواس درباره‌ی جزییات مراسم ظاهر خودش و برداشت دیگران از این مراسم درگیر است.

جولز با دقت به برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده فکر می‌کند. او اطمینان دارد که هیچ نکته‌ای را از قلم نینداخته است؛ از لباس عروس گران‌قیمت و کاملاً طراحی‌شده تا هماهنگی‌های دقیق با آیفی برنامه‌ریز مراسم. در این میان نوعی نیاز پنهان به اثبات موفقیت و بی‌نقص بودن مراسم در رفتار و گفتار جولز مشهود است؛ نیازی که ریشه در رقابت‌های دیرینه و فشارهای اجتماعی دارد.

در ادامه جولز به رابطه‌اش با ویل داماد می‌اندیشد. او به عشق و جذابیت اولیه‌ای که میانشان ایجاد شد اشاره می‌کند اما در پس این خاطرات نشانه‌هایی از تردید و عدم اطمینان به چشم می‌خورد. جولز با وجود میل به داشتن یک مراسم رؤیایی گاه‌به‌گاه به نکات نگران‌کننده‌ای در رفتار ویل اشاره می‌کند که در دلش اضطرابی ناگفته برمی‌انگیزد.

دیدار جولز با برخی اعضای خانواده‌اش به‌ویژه پدرش بخش مهمی از این فصل را شکل می‌دهد. او با ناراحتی از رفتار سرد و کنترل‌کننده پدرش یاد می‌کند. گرچه حضور او در مراسم برای جولز اهمیت دارد اما خاطرات گذشته‌ی او از بی‌مهری‌ها و بی‌توجهی‌های پدر احساسات متناقضی در وجودش برمی‌انگیزد.

افکار جولز درباره خواهر کوچکترش اولیویا نیز وارد روایت می‌شود. جولز احساس مسئولیتی سنگین نسبت به خواهرش دارد و نگران رفتارهای اخیر اوست. هرچند جولز سعی دارد این نگرانی‌ها را نادیده بگیرد تا تمرکزش روی مراسم حفظ شود اما احساسات واقعی‌اش گاه ناخواسته بروز می‌کنند.

بخش‌هایی از فصل به توصیف محیط برگزاری مراسم اختصاص دارد: صخره‌های خشن بادهای سرد و فضای خاموش و مرموز جزیره که در تضاد با جشن پرزرق و برق در حال برگزاری است. این توصیف‌ها نه‌تنها حال‌وهوای داستان را شکل می‌دهند بلکه احساسی از خطر و ناآرامی را به صورت زیرپوستی منتقل می‌کنند.

در انتهای فصل جولز با نوعی نگرانی آمیخته با انتظار به فردا چشم می‌دوزد. او با خود تکرار می‌کند که همه چیز باید بی‌نقص باشد هرچند در اعماق وجودش می‌داند که چیزی زیر سطح آرام این روزها در حال جنبش است؛ چیزی که ممکن است مراسم را به شکلی پیش‌بینی‌نشده تحت تأثیر قرار دهد.

خلاصه فصل نهم : روز قبل: اولیویا: ساقدوش عروس

اولیویا نوجوانی آسیب‌پذیر و حساس در این فصل در مرکز روایت قرار دارد. او که به‌تازگی از تجربه‌ای تلخ و پرفشار بازگشته درگیر احساسات متناقضی از ترس گناه و سرخوردگی است. فصل با تمرکز بر درگیری‌های درونی اولیویا آغاز می‌شود؛ جایی که او از فشار محیطی نگاه‌های قضاوتگر و احساس تنهایی خود رنج می‌برد. این تنش‌های درونی باعث شده‌اند که او به‌شدت نسبت به وقایع اطرافش حساس باشد و نتواند به‌راحتی با دیگران ارتباط برقرار کند.

در خلال آماده‌سازی برای مراسم عروسی اولیویا بار دیگر با خاطرات تلخ گذشته مواجه می‌شود. گفت‌وگوهای کوتاه و پرتنشی که میان او و دیگران به‌ویژه جولز (عروس) و مادرش ردوبدل می‌شود بر شکاف‌های عاطفی میان اعضای خانواده دلالت دارد. جولز که ظاهر خونسرد و کنترل‌شده‌ای دارد از مشکلات عمیق اولیویا بی‌اطلاع یا نسبت به آن‌ها بی‌اعتنا به نظر می‌رسد. این بی‌توجهی عاطفی در اولیویا احساس بی‌ارزشی و انزوا را تشدید می‌کند.

در ادامه اولیویا به توصیف صحنه‌هایی از مواجهه خود با مردی بالغ می‌پردازد؛ ماجراهایی که به طور ضمنی به سوءاستفاده عاطفی و جنسی اشاره دارند. این خاطرات تلخ که با حس شرم سردرگمی و اضطراب همراه‌اند ذهن او را به‌شدت مشغول کرده‌اند. ترس از افشا شدن حقیقت و مواجهه با واکنش دیگران او را به سکوت واداشته است.

در میان این آشفتگی درونی برنامه‌های پرزرق‌وبرق عروسی و خوشحالی ظاهری مهمانان برای اولیویا بیش از پیش پوچ و بی‌معنا جلوه می‌کند. او که نمی‌تواند خود را با شادی مصنوعی اطرافیان همراه کند بیشتر و بیشتر به انزوا کشیده می‌شود. ترس از بی‌اعتبار شدن یا متهم شدن به دروغ‌گویی بر اضطراب او می‌افزاید و تصمیم او برای افشای حقیقت را دشوارتر می‌کند.

فصل با حالتی سنگین و مبهم به پایان می‌رسد؛ جایی که اولیویا در برابر تصمیمی حیاتی قرار می‌گیرد: اینکه آیا باید واقعیت را افشا کند یا همچنان سکوت اختیار کند. کشمکش درونی او میان ترس و نیاز به رهایی فضای روانی پراضطراب و نفس‌گیری را ایجاد می‌کند که زمینه‌ساز وقایع آتی در داستان است.

خلاصه کتاب لیست مهمان ها

خلاصه فصل دهم : آیفی : برنامه‌ریز عروسی

آیفی برنامه‌ریز حرفه‌ای مراسم در این فصل به عنوان ناظم اصلی اتفاقات پشت‌صحنه‌ی عروسی معرفی می‌شود. او مسئولیت مدیریت تمامی جزئیات مراسم مجلل را که در جزیره‌ای دورافتاده و بکر برگزار می‌شود بر عهده دارد. از لحظه‌ی ورود اولین مهمانان تا تنظیم دقیق برنامه‌ها آیفی با دقت وسواسی در تلاش است تا همه چیز طبق برنامه پیش برود.

او در حالی که با فشارها و انتظارات شدید خانواده‌ی عروس (جولز) و داماد (ویل) روبه‌روست مدام درگیر حل مشکلاتی می‌شود که در ظاهر کوچک اما در مجموع تهدیدی برای نظم مراسم هستند. در خلال روایت به احساسات درونی آیفی پرداخته می‌شود: او مضطرب است که مبادا خطایی رخ دهد که آبروی حرفه‌ای‌اش را خدشه‌دار کند. در این میان چالش‌هایی چون دیر رسیدن برخی تامین‌کنندگان خدمات ناهماهنگی در سرویس‌دهی غذا و اختلافات جزیی میان کارکنان بارها نیاز به دخالت مستقیم او دارند.

آیفی با مهارتی مثال‌زدنی تعارض‌ها را مدیریت می‌کند. او در مواجهه با استرس از لبخندی حرفه‌ای استفاده می‌کند تا نگرانی‌ها را از دید مهمانان دور نگه دارد. در بخش‌هایی از فصل نویسنده به جزئیات وسواس‌آمیز آیفی اشاره می‌کند: از بررسی چندباره‌ی چیدمان میزها تا اطمینان از صحت لیست موسیقی.

در عین حال نگاه‌های تیزبینانه‌ی آیفی به رفتارهای غیرعادی بعضی مهمانان برجسته می‌شود؛ از جمله نجواهای مشکوک حرکات عصبی و حضور افرادی که انگار چیزی پنهان دارند. اگرچه آیفی رسماً دخالتی در این مسائل ندارد اما کنجکاوی درونی او نسبت به اتفاقات پشت پرده افزایش می‌یابد.

با نزدیک شدن به شروع رسمی جشن آیفی بار دیگر تمامی بخش‌ها را بازبینی می‌کند: از نورپردازی فضای مراسم تا جایگاه عروس و داماد. با وجود تمام تنش‌ها و تهدیدهای احتمالی که در حاشیه‌ی مراسم وجود دارد آیفی موفق می‌شود چهره‌ای آرام و حرفه‌ای از خود نشان دهد و مراسم را در مسیر از پیش تعیین‌شده هدایت کند.

فصل با صحنه‌ای پایان می‌یابد که در آن آیفی در میان ازدحام با خود عهد می‌بندد که هر اتفاقی بیفتد اجازه نخواهد داد چیزی کنترل او را از بین ببرد؛ حتی اگر احساس کند وقایعی هولناک در کمین این شب به ظاهر بی‌نقص هستند.

خلاصه فصل یازدهم : روز عروسی : هانا : همراه مهمان

در این فصل هانا در صبح روز عروسی با احساسی آمیخته از اضطراب و ناامیدی بیدار می‌شود. او در اتاق محل اقامت خود در جزیره کوچک احساس می‌کند که در تله‌ای از تشریفات و ظاهرسازی گرفتار شده است. رابطه‌ی او با شوهرش چارلی که به عنوان مهمان دعوت شده پر از فاصله و سوءتفاهم است. از نگاه هانا چارلی بیش از اندازه به جولز (عروس) اهمیت می‌دهد؛ موضوعی که در دل او حسادت و دلخوری برانگیخته است.

هانا با دقت لباسش را برای مراسم آماده می‌کند در حالی که در ذهنش مدام صحنه‌هایی از رفتارهای گذشته چارلی با جولز مرور می‌شود. او تلاش می‌کند افکار منفی را از خود دور کند و ظاهر آرامی به خود بگیرد. در طی صبح هانا به جمع دیگر مهمانان می‌پیوندد. فضای عمومی پر از هیجان و تکاپوی مراسم است اما برای او این شور و نشاط بیشتر جنبه تصنعی دارد.

در جریان مراسم هانا تعاملات میان جولز و چارلی را زیر نظر دارد. نگاه‌های معنادار مکالمات کوتاه و زبان بدن آن‌ها توجه او را جلب می‌کند و شک و تردیدش نسبت به میزان نزدیکی این دو بیشتر می‌شود. هرچند چارلی سعی دارد رفتار خود را طبیعی جلوه دهد اما از دید هانا نشانه‌هایی از علاقه‌ی پنهان قابل مشاهده است.

در میانه‌ی مراسم هانا به گفتگویی با چند مهمان دیگر کشیده می‌شود که در خلال آن اطلاعاتی تلویحی درباره گذشته جولز و روابطش مطرح می‌شود. این گفتگوها نگرانی‌های هانا را عمیق‌تر می‌کند و او بیش از پیش احساس می‌کند که در ازدواجش دچار غفلت شده است.

با پیشروی روز فضای مراسم سنگین‌تر می‌شود. در لحظه‌ای کلیدی هانا شاهد رفتاری از سوی چارلی است که شک او را به یقین تبدیل می‌کند؛ حرکتی کوچک اما گویا که بیانگر وجود احساساتی قدیمی نسبت به جولز است. این کشف دنیای درونی هانا را متزلزل می‌کند و او به درون خود فرو می‌رود تا با موجی از خشم اندوه و سردرگمی مقابله کند.

فصل با صحنه‌ای به پایان می‌رسد که هانا به ظاهر آرام ولی در درون خشمگین تصمیم می‌گیرد در مراسم باقی بماند بی‌آنکه آشکارا چیزی بروز دهد. او به وضوح درمی‌یابد که روز عروسی برایش نه تنها نمایشی از عشق و شادی بلکه یادآور تلخی‌های ناگفته و حقایق پنهان شده در ازدواجش است.

درباره نویسنده :لوسی فولی

لوسی فولی نویسنده بریتانیایی در ۱۶ اوت ۱۹۸۶ در ساسکس انگلستان متولد شد. او در رشته ادبیات انگلیسی در دانشگاه‌های کالج لندن و دورهام تحصیل کرد و پیش از ورود به دنیای نویسندگی به‌عنوان ویراستار در انتشارات Headline و Hodder & Stoughton فعالیت می‌کرد. این تجربه ویراستاری علاقه او به داستان‌نویسی را تقویت کرد و زمینه‌ساز خلق آثار پرفروشی چون «لیست مهمان‌ها» شد.

رمان «لیست مهمان‌ها» در سال ۲۰۲۰ منتشر شد و با فروش بیش از یک میلیون نسخه در ۳۰ کشور به یکی از پرفروش‌ترین آثار نیویورک تایمز و واشنگتن پست تبدیل شد. این کتاب که به سبک «راز قتل در فضای بسته» نوشته شده با الهام از آثار آگاتا کریستی داستان یک عروسی در جزیره‌ای دورافتاده را روایت می‌کند که به قتل ختم می‌شود. این رمان جوایزی چون جایزه انتخاب خوانندگان گودریدز در بخش معمایی و هیجانی را کسب کرده است.

کتاب های مرتبط با لیست مهمان ها

  • مهمانی شکار:نوشتهٔ لوسی فولی منتشر شده در سال ۲۰۱۸. داستان گروهی از دوستان قدیمی که برای جشن سال نو به کلبه‌ای دورافتاده در ارتفاعات اسکاتلند می‌روند اما یکی از آن‌ها کشته می‌شود. روایت از دیدگاه‌های مختلف و فضای بسته و مرموز این اثر را به یک تریلر معمایی جذاب تبدیل کرده است.
  • آپارتمان پاریس:نوشتهٔ لوسی فولی منتشر شده در سال ۲۰۲۲. داستان جس زنی که برای دیدار با برادر ناتنی‌اش به پاریس می‌رود اما با ناپدید شدن او روبه‌رو می‌شود. تحقیقات جس او را درگیر رازهای تاریک ساکنان آپارتمان می‌کند.
  • هفت مرگ اِوِلین هاردکسل:نوشتهٔ استوارت ترتون منتشر شده در سال ۲۰۱۸. داستان مردی که در یک عمارت بزرگ بیدار می‌شود و باید قتل ایولین هاردکسل را حل کند در حالی که هر روز در بدن فردی دیگر از مهمانان بیدار می‌شود. ترکیبی از معمای قتل و عناصر علمی‌تخیلی.
  • یکی یکی:نوشتهٔ روث ور منتشر شده در سال ۲۰۲۰. داستان گروهی از همکاران یک شرکت فناوری که برای یک سفر کاری به کلبه‌ای در کوه‌های آلپ می‌روند اما به‌دنبال بهمن و قطع ارتباط یکی‌یکی ناپدید می‌شوند.
  • دفتر خاطرات غریبه:نوشتهٔ الی گریفیتس منتشر شده در سال ۲۰۱۸. داستان معلم ادبیاتی که پس از قتل همکارش متوجه می‌شود که قاتل به دفترچه خاطرات او دسترسی دارد. ترکیبی از داستان‌های گوتیک و معمایی مدرن.
  • ما هرگز اینجا نبودیم:نوشتهٔ آندریا بارتز منتشر شده در سال ۲۰۲۱. داستان دو دوست صمیمی که در سفرهای سالانه‌شان با قتل‌هایی مواجه می‌شوند و رابطه‌شان به‌تدریج به سمت تاریکی و شک می‌رود.
  • آسایشگاه:نوشتهٔ سارا پیرس منتشر شده در سال ۲۰۲۱. داستان کارآگاهی که برای جشن نامزدی به هتلی در کوهستان می‌رود اما با ناپدید شدن مهمانان و کشف رازهای تاریک هتل درگیر تحقیقات می‌شود.
  • ضیافت نیمه شب:نوشتهٔ لوسی فولی منتشر شده در سال ۲۰۲۴. داستان جشن انقلاب تابستانی در یک عمارت لوکس در دورست که با آتش‌سوزی و کشف جسدی در پایین صخره به یک معمای پیچیده تبدیل می‌شود.
  • افراد عروسی:نوشتهٔ آلیسون اسپچ منتشر شده در سال ۲۰۲۴. داستان زنی تنها و افسرده که به یک مهمانی عروسی در نیوپورت می‌رود با نیت پایان دادن به زندگی‌اش اما با دخالت عروس مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کند.
  • واقعاً منحرف:نوشتهٔ مورین جانسون منتشر شده در سال ۲۰۱۸. داستان دانش‌آموزی که به آکادمی الینگهام می‌رود تا راز ناپدید شدن همسر و دختر مؤسس مدرسه را حل کند اما با وقوع قتل‌های جدید درگیر معمایی پیچیده می‌شود.